عنوان مقاله
کار تیمی اثربخش، بنیاد مهندسی ارزش
نویسنده
وحید خاشعی ورنامخواستی
مرتبط با محورهای
عوامل انسانی(کارتیمی)
کلمات کلیدی
تیم- مهندسی ارزش- گوشدادن فعال- تعارض
در عصر حاضر مزیت رقابتی به عنوان پارادایم غالب بنگاههای اقتصادی مطرح است. مزیت رقابتی را در سه حوزه تعریف میکنند، کیفیت، قیمت و خدمات پس ازفروش. با حجم انبوه استانداردهای کیفیت در زمینههای مختلف شاهد موجی فراگیر در عرصهی کاهش قیمت هستیم. شرکتها ناچار هستند در این عرصهی رقابتی به روشهای کاهش بهای تمام شده روی بیاورند در غیر این صورت از بازندههای این عرصه خواهند شد. از همین روی روشهای کاهش هزینه، مورد توجهی بنگاههای اقتصادی قرار گرفته و روی فراگیر کردن و بومیسازی این روشها سرمایهگذاریهای کلانی صورت گرفته است. از جمله روشهای کاهش هزینه، روش مهندسی ارزش است که در واقع رویکردی خلاق در حل مسایل ازطریق توجه به کارکردها به جای راهحلهاست که از طریق کار تیمی به ثمر مینشیند. کار تیمی به عنوان جوهرهی اصلی و بنیاد اصلی مهندسی ارزش محسوب میشود بگونهای که موفقیت تمام فرآیند مهندسی ارزش متوقف بر موفقیت تیم آن میباشد. اگر اعضای تیم بهطور موثر ارتباط برقرار نکنند و در تعارض مدوام و همینطور فاقد انگیزش باشند تیم موفق نخواهد شد برای پیشبرد پویایهای تیم باید اثربخشی تیم را بالا ببریم. اثربخشی تیم جز با ارضای نیاز اعضای تیم میسیر نمیشود. این نیازها شامل: ارتباط موثر، گوشفرا دادن فعال، حل موفقیتآمیز تعارضها (که ناگزیر وقتی افراد در گروهها قرار میگیرند پدید میآید.) و سرانجام حفظ انگیزش میان تمام اعضای تیم میباشد. البته این فهرست کاملی از کلیهی عواملی که روی پویاییهای بین افراد یک تیم اثر بگذارد، نیست ولی به هر حال با تمرکز روی این حوزههای کلیدی، تیم شما در مسیر خوبی برای به نمایش گذاشتن تمامی سودمندیهای یک گروه کار واقعی قرار خواهد گرفت. ارتباطات، جوهر کار تیمی موفقیتآمیز است. ارتباطموثر نقطهی آغاز درک، فهم، تفسیر و اقدام است. از سویدیگر، ارتباط غیر موثر ممکن است به سوتفاهم، سوتعبیر و همچنین بیعملی یا اقدام نامناسب بیانجامد. ارتباطموثر نیز متوقف بر گوش دادن فعال است. از سویدیگر اعضای تیم در برخورد با تعارض اغلب نگرشهای فردی و غریزی خود را دارند. بعضی از آن اجتناب میورزند، برخی با آن بهطور مشهود مقابله میکنند، و ممکن است عدهای هم بگذارند، احساساتشان عنان عکسالعملهای آنان را در دست گیرد. از سوی دیگر ناهمگونی فرهنگهای اعضای تیم شما نمیتوان هم چالشها و هم فرصتهایی را پیش آورد. چالش زمانی اوج میگیرد، که اعضای تیم پیامها یا اعمال یکدیگر را درک نکنند (سوءتفاهم داشته باشند) و یا با بیفکری و سهلانگاری پاسخ دهند. همین ناهمگونی فرصتهایی برای تیمها پیش میآورد تا نقاط قوت و مشترک همدیگر را برای یاد گرفتن از هم بیابند. اعضای تیم مجبور هستند نقاط مشترک خود را برای آنچه که به خاطر آن دور هم گرد آمدهاند بشناسند و خود را با آن تطبیق دهند، و روی آنچه که نمیتوانند تغییر دهند، سرمایهگذاری کنند.